آرین آقابیگیرابطه جمعیت و رشد اقتصادی
آرین آقابیگی
رئیس شعبه الهیه بانک خاورمیانه
رابطه بین جمعیت، رشد و توسعه اقتصادی یکی از محوریترین مسایل مورد بحث در محافل اقتصادی و جمعیتشناسی است. از آنجایی که علم اقتصاد شاخهای از علوم اجتماعی است که به روشنی مرز مشخصی را نمیتوان بین آن و سایر علوم اجتماعی قائل بود، بحث رشد جمعیت و اثرات اقتصادی و اجتماعی آن منتج به ایجاد نظریات متفاوت و گاه متناقضی در خصوص رابطه بین این دو متغیر مهم شده است. بررسی تاریخ اندیشههای اقتصادی در سدههای پیش از میلاد مسیح، با توجه به جمعیت آن دوران، اقتصاد را محدود به خانوار میکند که یادآور تعریف ارسطو از علم اقتصاد است. وی اقتصاد را تدبیر منزل تعریف میکند که عده کمی را در بر میگیرد. حال آنکه در طول زمان و با رشد جمعیت همگام با گسترش روابط بینالملل، امروزه نمیتوان اقتصاد را در قالبی چنین محدود خلاصه نمود.
رشد جمعیت که خود مرهون پیشرفتهای پزشکی در دو قرن اخیر و افزایش سطح رفاه و بهداشت بوده، از طرفی موجب حرکت چرخهای اقتصاد و ایجاد تقاضای بیشتر برای محصولات متعدد شده و از سوی دیگر مشکلاتی از قبیل کمبود اشتغال و مسکن را نیز به دنبال داشته است. حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا منافع رشد جمعیت فراتر از مضرات آن است یا خیر؟ پاسخی که جمعیت شناسان به این پرسش میدهند مثبت است. این گروه فکری معتقد است رشد جمعیت موتور محرکه اقتصاد است و جلوگیری از آن در نهایت جمعیت پیر و به دنبال آن کمبود نیروی کار را به دنبال خواهد داشت. این جریان فکری محور تحولات را کمیت نیروی انسانی بر میشمرد که از جهاتی نیز صحیح به نظر میآید. در مقابل این گروه، اقتصاددانان کلاسیک بدبینی وجود دارند که نظری خلاف نظر جمعیت شناسان ارائه کردهاند. به عقیده علمای کلاسیک بدبین، آینده نظام اقتصادی سرمایهداری آیندهای تاریک است و با افزایش جمعیت کنترل نشده، نا به سامانیهای اقتصادی طی سالیان متمادی افزایش خواهد یافت. رابرت توماس مالتوس، اقتصاددان انگلیسی را میتوان یکی از معروفترین اقتصاددانان بدبینی به شمار آورد که برای اولین بار مسایل جمعیتشناسی را به علم اقتصاد وارد کرد. در زیر به بررسی عقاید مالتوس در این حوزه پرداخته میشود.
نظریه جمعیتی مالتوس در اقتصاد که به «تله مالتوس» نیز مشهور است، ادبیات متفاوتی را در این حوزه وارد علم اقتصاد کرد. همانطور که پیشتر هم گفته شد، مالتوس در زمره اقتصاددانان بدبینی قرار دارد که افزایش جمعیت را سدی در برابر رشد و توسعه اقتصادی بر میشمرد. به عقیده مالتوس مشکلات اقتصادی و اجتماعی نه تنها ناشی از ترتیبات و مناسبات اجتماعی نیست بلکه منشا مشکل خود افرادی هستند که به افزایش جمعیت دامن زدهاند. براساس مطالعات تجربی که وی در طول زمان انجام داده است، در شرایط طبیعی جمعیت در هر 25 سال تقریبا به دو برابر افزایش مییابد حال آنکه با توجه به محدودیت منابع و پیشرفتهای فنی، سطح تولید و درآمد در همین بازه زمانی به اندازه رشد جمعیت رشد نخواهد کرد. به بیان روشنتر مالتوس بر این عقیده است که رشد جمعیت از تصاعد هندسی پیروی میکند حال آنکه رشد عوامل تولید و درآمد به صورت تصاعدی حسابی افزایش مییابد. نتیجه این خواهد بود که از یک مقطع زمانی به بعد رشد جمعیت از رشد منابع پیشی خواهد گرفت و به دنبال آن فقر و گرسنگی در اقتصاد افزایش خواهد یافت. به عقیده مالتوس یا باید دولت از طریق پرداختهای انتقالی یا همان به اصطلاح یارانه، فقر و گرسنگی را مهار کند که این امر درمانی مقطعی است و نهایتا با افزایش تقاضا و قیمتها تنها صاحبان کسبوکار و منابع از آن نفع خواهد برد و شکاف طبقاتی نیز افزایش مییابد. راه دیگر کنترل جمعیت است که سه راهکار دارد. یک، منع اخلاقی ازدواج و ترغیب افراد به تعویق این امر که منجر به افزایش سن ازدواج و تاخیر در فرزندآوری میشود. دوم، سیاستهای جمعیت و تنظیم خانواده و روشهای پیشگیری از باروری و سوم عواملی قهری مانند جنگ، فقر و گرسنگی، قحطی، بیماریهای فراگیر و نظایر آن. از آنجایی که مالتوس علاوه بر یک نظریهپرداز اقتصادی، کشیش کلیسای پروتستان نیز بود، مسایل شرعی و عقیدتی نیز نظریات جمعیتی او را تحتالشعاع قرار داد. بر خلاف مکتب فکری کلیسای کاتولیک که رهبانیت را یک اصل مهم بر میشمرد و بر اساس آن اصحاب کلیسا را از ازدواج منع میکند تا در خدمت خلق باشند، مالتوس به عنوان یک کشیش پروتستان ضمن رد رهبانیت، ازدواج و به دنبال آن تولید نسل را امری طبیعی میداند. بر این اساس از بین سه راه حل عنوان شده در بالا برای کنترل جمعیت، وی تنها به راه سوم که همان عوامل قهری را در برداشت مورد قبول میدانست. بازتاب این نظریه مالتوس به قدری منفی بود که در زمان ارائه این نظریه، برخی اندیشمندان معاصر وی، از علم اقتصاد به عنوان علمی ملالآور و بیرحم یاد میکردند.
به طور کلی میتوان نظریه مالتوس را نظریهای با دو دیدگاه فنی و فیزیولوژیکی در نظر گرفت. وی نهایتا معتقد است رشد جمعیت تنها زمانی میتواند منتج به رشد و شکوفایی اقتصاد شود که رشد عوامل تولید و تکنولوژی با آهنگی به مراتب سریعتر از نرخ رشد جمعیت رشد کند. نمود عملی دیدگاههای رابرت مالتوس را میتوان در کشورهای در حال توسعه مشاهده کرد.