داراییهای به گِل نشسته
داراییهای به گِل نشسته
محمد کوثری (کارشناس مدیریت تحقیقات اقتصادی بانک خاورمیانه)
مفهوم داراییهای به گِلنشسته یا متروک شده (Stranded Assets) به از دست رفتن ارزش یک دارایی در اثر تغییر تقاضا برای محصول تولید شده از آن و در نتیجه کاهش جریان نقدی حاصل از آن مربوط میشود. به بیان دیگر، گاهی به دلایلی مثل قوانین و مقررات، ترجیحات بازار، هنجارهای اجتماعی، تغییرات تکنولوژی، یا حتی اتفاقات زیست محیطی، ارزش بازاری یک دارایی در طول عمر مفید خود به طور معناداری از ارزش ترازنامهای آن کمتر میشود و قابلیت نقدشوندگی خود را با قیمتهای قبلی از دست میدهد. توجه به این موضوع در مدیریت داراییها اهمیت ویژهای پیدا میکند، به خصوص زمانی که داراییهای در معرض متروکه شدن سهم مهمی از سبد دارایی مورد نظر داشته باشند. منابع نفت نمونهای از این نوع داراییها محسوب میشوند که سیاستگذاری در آنها نیازمند توجه به مفهوم فوق است.
در ادبیات موضوع این بحث، ریسک متروک شدن (Stranding Risk) بیشتر در مورد سوختهای فسیلی و موضوعات مربوط به محیط زیست مطرح شده است، اما بسیاری از داراییهای دیگر نیز میتوانند در معرض این ریسک قرار داشته باشند. از جمله نمونههای مهم داراییهای متروک شده، معادن ذغالسنگ هستند که به دلیل پیشرفت تکنولوژی انرژیهای نو و گسترش استانداردهای کاهش آلودگی هوا طی دهههای اخیر، تقاضا برای آنها به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرده است. این امر باعث شده که معادن ذغالسنگ علیرغم دارا بودن ذخایر فیزیکی، ارزش ذاتی خود را تا حد زیادی از دست بدهند و استخراج ذغالسنگ از برخی از آنها صرفه اقتصادی نداشته باشد. نمونه دیگر، مالهای تجاری هستند که به دلیل گسترش پرسرعت فروشگاههای اینترنتی و خرید و فروش آنلاین، در برخی کشورها تقاضا و در نتیجه ارزش آنها افول کرده است. حتی سد یا نیروگاهی که از لحاظ فیزیکی قابلیت بهرهبرداری دارد اما به دلیل شرایط محیطی یا قانونی نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد، یک دارایی به گل نشسته محسوب میشود.
تحولات جهانی بازار نفت و ظهور فناوریهای رقیب انرژیهای فسیلی، منابع نفتی را نیز بیش از پیش در معرض مواجهه با این خطر قرار میدهد. افزایش منابع و مناطق عرضه نفت از یک طرف و کاسته شدن از شدت تقاضای نفت، به دلایلی از جمله توسعه فناوری انرژیهای جایگزین و حتی افزایش بهرهوری و کاهش مصرف انرژی از طرف دیگر، تقاضای جهانی برای این انرژی را تضعیف کرده و قیمت آن را نسبت به گذشته به شدت کاهش داده است. برای مثال هر بشکه سبد نفتی اوپک که قیمت آن در سال ۲۰۰۸ از مرز ۱۴۰ دلار فراتر رفته بود و تا اواسط سال ۲۰۱۴ نیز بالاتر از ۱۰۰ دلار معامله میشد، به یکباره از اواخر این سال سقوط کرد و در برخی روزهای سال ۲۰۱۶ به کمتر از ۳۰ دلار نیز رسید. هر چند این قیمت در سال ۲۰۱۷ به حدود ۵۰ دلار برگشته، انتظاری برای افزایش قابل توجه آن در پیشبینی سازمانهای بینالمللی معتبر مشاهده نمیشود. بر اساس گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی، صنعت نفت و گاز به سمت کارایی اجرایی و توسعه تکنولوژی و در نتیجه کاهش هزینهها حرکت میکند. این امر علاوه بر اینکه به معنای تسهیل عرضه ذخایر قبلی است، ورود ذخایر جدید به بازار را نیز امکانپذیر کرده است. یکی از این ذخایر شیلهای نفتی (Shale Oil) هستند که اگر چه استخراج نفت از آنها به نسبت منابع متعارف بسیار سختتر است، پیشرفت تکنولوژی در سالهای اخیر هزینه تولید این نوع نفت را به طور چشمگیری کاهش داده و عرضه آن را به صرفه کرده است. بر خلاف استخراج نفت متعارف که مستلزم سرمایهگذاری اولیه بالا و بلندمدت است، تکنولوژی مورد استفاده در شیلهای نفتی میتواند در کوتاهمدت مورد بهرهبرداری قرار گیرد و لذا سریع به تحولات بازار واکنش نشان دهد. با افزایش قیمتها این منابع میتوانند به سرعت وارد بازار شوند و رشد قیمت را تضعیف کنند. بسیاری از تحلیلگران یکی از عوامل افت قیمتهای جهانی نفت در سال ۲۰۱۴ را افزایش تولید نفت شیل ایالات متحده میدانند.
از این رو تحولات تکنولوژی ساختار عرضه و تقاضای نفت را تغییر داده و تعادل قیمتی را در سطوحی پایینتر از قبل رقم میزند. پایین بودن قیمتهای تعادلی نفت در بازارهای جهانی موجب به صرفه نبودن استخراج نفت از منابع پرهزینهتر و به گل نشستن ذخایر آنها میشود و هر چه روند کاهشی ادامه داشته باشد طبیعتاً این اتفاق برای تعداد بیشتری از این منابع میافتد. هر چند ایران جزو کمهزینهترین تولیدکنندگان نفت است و حتی در صورت کاهش قیمت نفت تا مقادیر بسیار پایینتر باز هم جزو معدود تولیدکنندگان به صرفه نفت خواهد بود، مسئله با اهمیت ارزش زمان حال عایدی فروش این ذخایر در آینده است. اگر قیمت نفت هماهنگ با نرخ بهره افزایش مییافت، آنگاه ارزش هر بشکه نفت استفاده شده در امروز با ارزش فعلی نگهداری و استفاده از آن در آینده برابر میشد، اما اگر مطابق خیلی از پیشبینیها این اتفاق نیافتد و قیمت حقیقی نفت نزولی یا حتی ثابت باشد، آنگاه عایدی آن بشکه در آینده ارزش کمتری نسبت به حال خواهد داشت.
بنابراین، اگر فرض تنزل یا تثبیت قیمت انرژیهای فسیلی و به طور خاص نفت درست باشد، عدم بهرهمندی از منابع نفتی و ذخیره آنها برای استفاده در آینده، حداقل برای تولیدکنندگانی مثل ایران که هزینه تولید پایینی دارند و پیشرفت تکنولوژی تأثیر چندانی بر هزینههای تمام شده آنها ندارد، از لحاظ اقتصادی به سادگی قابل پذیرش نیست. لذا منطق استدلالهایی مثل حفظ این منابع برای نسلهای آینده نیز به شکل ذخیره فیزیکی آنها زیر سؤال میرود. در چنین شرایطی یک راهکار میتواند بهرهبرداری و استفاده از ذخایر نفتی در زمان حال و پسانداز عایدی آنها در صندوقهای سرمایهگذاری و مشابه آن باشد که احتمالاً برای آیندگان به صرفهتر است.